عشق يک جوشش کور است و پيوندي از سر نابينايي
دوست داشتن پيوندي خود آگاه و از روي بصيرت روشن و زلال
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق بيشتر از غريزه آب مي خورد و هرچه از غريزه سر زند بي ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع مي کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج مي گيرد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق با شناسنامه بي ارتباط نيست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مي گذارد
دوست داشتن در وراي سن و زمان و مزاج زندگي مي کند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق طوفاني و متلاطم است
دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق جنون است و جنون چيزي جز خرابي و پريشاني “فهميدن و انديشيدن “نيست
دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر ميرود و فهميدن و انديشيدن را از زمين مي کند و باخود به قله ي بلند اشراق مي برد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عشق زيبايي هاي دلخواه را در معشوق مي آفريند
دوست داشتن زيبايي هاي دلخواه را در دوست مي بيند و مي يابد
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
...
... Read More